بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

باران مفهوم زندگی

باران بازی گوش

سلام عشق مامان اونقدر بامزه ای که نمی شه توی هیچ نوشته ای کارهات رو توضیح بدم اما امروز اومدم تا چند تا از شیرین کاریهات رو بگم. دخترم خیلی این وانتی ها که میان میوه و سبزی می فروشن رو دوست داری تا صداشون رو می شنوی می گی آقا وایسا وایسا ، وقتی هم  که سوار سه چرخه می شی داد می زنی سبزی سبزی ،‌دیروز که داشتی همین بازی رو می کردی تا می گفتی سبزی منم بهت می گفتم آقا سبزی چند تو هم می گی سه تومن وقتی مشغول کار شدم اشتباهی بهت گفتم دخترم سبزی چند عصبانی شدی اومدی جلوم بهم گفتی ( آقا- الکی- بازی)‌یعنی دارم بازی می کنم الکی بگو آقا منم کلی بغلت کردم. مامان جونم شبا وقتی می خوای بخواهی دوست داری برات قصه بگم قصه نی نی که خودتی کار...
22 تير 1391

باران غذا خورد

عشقم سلام الان یک هفته است که  شام رو خودت می خوری بعضی مواقع با دست بعضی وقتها هم با قاشق مامان عاشق غذا خوردنت شده کلی ذوق می کنم وقتی می بینم خودت غذا دهنت می زاری بعد هم می گی به به ، به خصوص اگه مرغ یا ماهی یا گوشت تیکه باشه .
7 تير 1391
1